بازدید امروز : 304
بازدید دیروز : 141
از شبهاتی که بین دانشجویان وجود دارد این است که لذت روابط نامشروع(دوستی با نامحرم و...) بیشتر از حلال آن است،حتی کسی که ازدواج کرده بود می گفت لذت صحبت با همسرم خیلی کمتر از صحبت با دوست دخترم است و... پاسخ چیست؟
انسان دو گونه لذت دارد؛ یک نوع، لذتهایی است که به یکی از حواس انسان تعلق دارد، که در اثر برقراری نوعی ارتباط میان یک عضو از اعضاء، با یکی از مواد خارجی حاصل می شود؛ مانند لذتی که چشم از راه دیدن، گوش از راه شنیدن، دهان از راه چشیدن و لامسه از راه تماس می برد.
نوع دیگر لذت هایی است که با عمق روح و وجدان آدمی مربوط است و به هیچ عضو خاص مربوط نیست و تحت تاثیر برقراری رابطه با یک ماده بیرونی حاصل نمی شود؛ مانند لذت احسان و خدمت، یا از محبوبیت و احترام و یا لذت ترک لذت!، که نه به عضو خاص تعلق دارد و نه تحت تاثیر مستقیم یک عامل مادی خارجی است.
لذات معنوی، از لذات مادی، هم قویتر است و هم دیرپاتر. لذت اطاعت از خداوند، برای مردم عارف حق پرست، از این گونه لذات است. عابدان عارف، بالاترین لذتها را از عبادت می برند. در زبان دین، از «طعم ایمان» و «حلاوت ایمان» یاد شده است. ایمان، حلاوتی دارد فوق همه حلاوتها.
باید توجه داشت که لذت و شادمانی تنها در لذت های مادی گذرا خلاصه نمی شود. لذت و شادمانی واقعی در هر چه بیشتر نزدیک شدن به هدف والای آفرینش و آراسته شدن به خو و خصلت های انسانی و الهی است. به گفته ارسطو: «شادمانی عبارت است از پروراندن عالی ترین صفات و خصایص انسانی.
بنابراین عوامل معنوی نیز در ایجاد لذت و شادمانی مؤثرند. گناه، لذتی زودگذر را به همراه دارد، ولی بدنبال خود عذاب وجدان و تشویش روحی می آورد؛ چرا که روح و وجدان آماده لذت بردن نمی باشند. لذت حرام و نامشروع، برای انسان سالم و طبیعی، تلخ و ناگوار است. اگر کسی ذائقه سالم داشته باشد هرگز حاضر نیست لذت های معنوی را با همه لذت های ظاهری و مادی مبادله کند.
ارضای تمایلات و خواهش های دل به هر صورت و در هر شرایط شادی آور نیست. گاه پرهیز از لذت حرام، لذت بخش تر از رسیدن و نیل به آن لذت است. چشم پوشیدن از منظره ای حرام و گوش ندادن به سخنی ناروا و حرام، گرچه سخت و دشوار و همراه با ناراحتی و فشار است، ولی شادی و لذتی درونی ایجاد می کند که قابل لمس و ادراک است.
اگر لذت ترک لذت بدانی * دگر لذت نفس لذت ندانی
آن لذتی که به دنبال خود، عذاب روح و خشم الهی و خواری معنوی را به دنبال داشته باشد در واقع درد و الم است، هر چند به ظاهر لذت است و بر عکس آن، عذاب و ناراحتی ظاهری که آرامش وجدان و خشنودی حق را به دنبال داشته باشد، در واقع باطن لذت است.
امیرمؤمنان (علیه السلام) در حکمت 121 از نهج البلاغه در این باره می فرماید: H}«شتان ما بین عملین: عمل تذهب لذته و تبقی تبعته و عمل تذهب مؤونته و یبقی اجره»{H ؛ «چقدر فاصله بین دو عمل دور است: عملی که لذتش می رود و کیفر آن می ماند و عملی که رنج آن می گذرد و پاداش آن ماندگار است».
هر لذتی که در شرع مقدس حرام شده، ظاهرش لذت و خوشی، ولی باطن و سرانجام آن عذاب و رنج است؛ و دین مقدس به خاطر رعایت مصلحت و کمال انسان ها این عمل را حرام کرده است چون عملی است که روح انسان را تیره و تار می کند و فطرت او را محجوب و پوشیده می سازد و سدی در برابر تکامل و سعادت او می گردد.
به همین خاطر پزشک مهربان و دلسوز مریض را از خوردن غذایی لذیذ که به حال او زیان بخش است منع و محروم میکند، تا زمینه بهبودی و سلامتی او را فراهم آورد. سفارش به دوری از نگاه ناروا و رابطه ناسالم، که در کام انسان های مریض شیرین و لذت بخش است، و زمینه ساز هزاران آسیب فردی و اجتماعی است نیز به همین خاطر است.
مشکل جای دیگر است باید علت اصلی مشکل را شناخت و سپس راه حل اساسی برای آن اندیشید. یکی از مهمترین علل تمایل انسان به ویژه جوانان به گناه جهل و عدم شناخت آنها از عملی است که انجام می دهند. به عنوان مثال اگر کسی یک شربت بسیار گوارا تهیه کرده باشد ولی آن را با میکروبی آلوده کرده باشد و کسی که می خواهد این شربت را بنوشد نداند این شربت به ظاهر گوارا و لذتبخش، آلوده است و به محض خوردن مبتلا به بیماری می شود، طبیعی است که این فرد تشنه و نیازمند به شربت، آنرا می نوشد و در آن لحظات اول نیز برای او بسیار لذتبخش است؛ اما دقایقی بعد روی تخت بیمارستان با درد، دست و پنجه نرم می کند و هنگامی که پزشک معالج علت بیماری او را آلودگی آن شربت اعلان می کند، با خودش می گوید ای کاش آن شربت لعنتی را نخورده بودم. بنابراین همه رفتارهای گناه آلود به ظاهر شیرین و گوارا، همان شربت مسموم و آلوده است.
بنابراین:
1- لذتبردن از گناه، تنها یک توهمی است که شیطان به آن وعده داده است.
2- اگر انسان گناهان را ترک کند، لذت از گناه، جای خود را به نفرت از گناه میدهد.
3- حقیقت گناه، بجز، آلودگی و نجاست نیست.
4- لذت ظاهری گناه، بسیار اندک و محدود است و تبعات زجرآور آن بسیار طولانی.
5- اگر نگاه خود را از حرام بپوشانیم، از حلال خود، بسیار لذت خواهیم برد؛ همچنانکه در قدیم میگفتند: شب زفاف کمتر از پادشاهی نیست!
دوست گرامی؛
برای درمان و تغییر ذائقهی چنین افرادی، میتوان از دو راه علمی و عملی استفاده کرد:
الف. علم درمانی:
مسئله علم و آگاهی و شناخت و تغییراتی که در نوع اطلاعات و آگاهی های انسان بوجود می آید, در تغییر مزاج روحی و نوع برخورد انسان با اشخاص و اشیاء و پدیده ها و تبدیل حالت محبت به نفرت یا بالعکس , کاملا موثر است.
اعتیاد به شهوترانی, همچون اعتیاد به مواد مخدر, نیاز به تغییر بینش و ترک گناه دارد. بدون شک برای موفق شدن در این امر باید زحماتی را متقبل شد و مدتی -بقول معروف- دندان روی جگر گذاشت و از گناهان فاصله گرفت.
اساسی ترین راه مقابله به ضد جایگزین ساختن محبت خدا و لذت بردن از خدا و مناجات با او به جای محبت دنیا و لذت های مادی است که این فرایند نیز نیاز به معرفت و عمل دارد.
علم به خداوند و ایمان به او و عمل کردن به واجبات و مستحبات به تدریج مزاج انسان را عوض می کند و به جایی می رسد که انسان دیگر از غیر خدا هیچ لذتی نمی برد و بلکه لذت های مادی برایش مشمئز کننده می یاید.
اصلی ترین روشی که اسلام در مورد ساخت و ساز انسان و تهذیب نفسانی و اعتقادی و عملی او پیشنهاد نموده است استفاده از همین روش علم درمانی است. اگر در اسلام علم و دانش فریضه شمرده شده است و آیات و روایات وارده در فضیلت علم و عالم افزون از هر باب دیگری است، به خاطر همین است که راه اصلی معالجه ی امراض آدمی از طریق علم و آگاهی میسر است؛ همانگونه که ریشه ی تمامی بیماریها, شوربختی ها و شقاوتمندی انسان در جهل و بی خبیری او می باشد.
گناه ناشی از غفلت است، غفلت همان خواب روحی ای است که در اثر جهل و بی خبری عارض انسان می شود. خوابی که تنها راه علاج آن نور یقظه است و یقظه هم چیزی جز بیداری و آگاهی حاصل از دانش و بینش نمی باشد.
تا انسان غافل است مرتکب گناه می شود و از آن لذت می برد؛ وقتی که بیدار شد, دیگر نه از گناه لذت می برد و نه حاضر است مرتکب آن شود؛ همانطور که قبلاً مثال زدیم مانند کسی که چون نمی داند درون شربت زهر ریخته اند آنرا می نوشد و لذت می برد در حالی که اگر بداند هرگز به سراغ آن نمی رود.
در میان علوم , اصلی ترین علومی که مایه ی حیات انسان است و آدمی را از خواب غفلت بیدار می نماید, علوم اساسی پنج گانه ای است که در واقع پاسخ گوی پنج سوال اساسی و کلی انسان در زندگی است; یعنی خدا آگاهی - خود آگاهی - جهان آگاهی - دین آگاهی و سرانجام آگاهی.
انسان اگر بداند که خدای عالم همان وجود بسیطی است که بر تمام هستی سریان دارد و با سریان وجود او علم و قدرت و سمع و بصر او نیز سریان دارد واقف خواهد شد که حق تعالی از درون و بیرون ناظر احوال و افعال بندگان خود است و در تمام ذرات هستی حضور دارد, هرگز جرئت و جسارت نخواهد داشت که در محضر چنین خدای آگاه و مقتدری عصیان و سرکشی و مخالفت نماید.
انسان اگر بداند خدای عالم با تمام اسما و صفات و کمالاتش در انسان تجلی نموده است و او را خلیفه خود در زمین قرار داده و در وجود او استعداد ولایت و احاطه و تسلط علمی و عملی بر ماده ی کائنات را به ودیعت نهاده است , حاضر نخواهد بود با معصیت و خطا نسبت به خالق خویش خود را از مقام قرب به حق تعالی محروم ساخته و تا سر حد حیوانات و حتی پائین تر از آنها ساقط نماید؛ و تناه در این صورت است که نه تنها از گناه لذت نمیبرد، بلکه از گناه، منزجر و متنفر میشود؛ زیرا درمییابد که گناه، او را از مسیر قرب به خدای خویش، دور خواهد کرد.
آدمی اگر بداند حق تعالی جهان هستی را به خاطر او آفریده و آن را در تسخیر انسان قرار داده است تا با استفاده از آن به کمال نهائی خویش که قرب و خلافت و ولایت حق است برسد, دیگر نمی تواند بپذیرد که همواره با گناه و معصیت راه دوری و نقصان خویش را طی نماید و خود را از چشم خدای عالم و اولیاء مقربین بیندازد و خوار و خفیف نماید.
اگر انسان واقف شود که دین برنامه ی سعادت و کمال اوست و راهی است که مستقیما او را به قرب و لقاء پروردگار عالم می رساند و حیات جاودان آخرتی را برایش به ارمغان می آورد, حاضر نمی شود که با گناه و سرپیچی و خروج از این مسیر, زمینه شقاوت و هلاکت خویش را فراهم نماید و زندگی جاودان آخرتی و لقاء پروردگار را از دست بدهد و خود را دچار سرنوشتی شوم و عذابی دردناک نماید؛ بلکه اگر در اثر غلبهی هوای نفس و تلبیسات شیطان، گناهی انجام داد، لذت زودگذر او، تبدیل به حسرتی طولانی و انزجار از خود و کاری که انجام داده خواهد شد.
اگر انسان بداند که آنچه می کند و می شنود و می گوید و می بیند تمام مواردی هستند که باطن و حقیقت او را می سازند و هر شخصی حال گفتار و رفتار و پندار خود است و همین محصول است که در ظرف آخرت به صورت جهنم یا بهشت ظهور خواهد نمود, حساسیت بیشتری نسبت به گناه و عمل و صفت زشت و پلید خواهد داشت و بجای لذتبردن از گناه، از ترک گناه، لذت میبرد.
ب. عمل درمانی:
مرحله بعدی این است که برای خود برنامه عملی داشته باشیم و با انجام واجبات و ترک گناه، لذت بندگی خدا را بچشیم. اگر کسی لذت قرب به خدا و عبودیت خداوند را بچشد هرگز از گناه لذت برده، راضی نخواهد شد و حاضر نمی شود لذت مناجات با خدا و رابطه با اهل بیت (علیهم السلام) را با لذت مثلا نگاه به نامحرم و مانند آن عوض کند.
گفته شده که نفس, کلب معلم است؛ یعنی نفس را به هر چه تعلیم دهی, با همان خو گرفته و عادت می کند. حال اگر کسی با کمی زحمت, عادت های منفی خود را تغییر دهد و آن ها را به عادت های مثبت تبدیل کند, پس مدتی خواهد دید که ذائقهاش تغییر کرده است و بجای لذت بردن از گناه, از اطاعت خدا و مسائل معنوی لذت میبرد.
سلامت و سعادت شما آرزوی ما است.
برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: 1. تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مرتضی مطهری 2. فلسفه اخلاق، شهید مرتضی مطهری.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید